معرفی وبلاگ
حضرت آیت الله خامنه ای در نشست اندیشه های راهبردی ؛ نقش و سهم بانوان را در نظام اسلامی ممتاز و بی بدیل دانستند و خاطر نشان کردند : " نقش بانوان در دوران مبارزه پیروزی انقلاب اسلامی ، بعداز انقلاب بویژه دوره بسیار سخت دفاع مقدس و در عرصه های مختلف ، نقش مؤثر ، ممتاز و بی جایگزینی است که با هیچ معیاری قابل اندازه گیری نیست ." از نگاه رهبر انقلاب اسلامی ، اولین کسی که نقش و جایگاه ممتاز بانوان را درک کرد و زمینه ساز نقش افرینی برجسته زنان در عرصه های مختلف شد ، امام خمینی (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران بود.
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1061152
تعداد نوشته ها : 116
تعداد نظرات : 9
Rss
طراح قالب
GraphistThem267

 

از عبدالله بن مسعود مي‌‏گويد: مردي آمد حضور رسول ‏خدا صلي الله عليه و آله و سلم عرض كرد: آيا شما از ما مزدي در برابر ايمان طلب مي‌‏كنيد؟ فرمود: آري. عرض كرد: آن مزد چيست؟ فرمود: مودّت اقربا. عرض كرد: اقرباي ما يا اقرباي شما؟ فرمود: اقرباي من. با توجه به رواياتي كه سني و شيعه نقل كرده ‏اند كه: منظور از ﴿قربي﴾ اهل ‏بيت ‏عصمت و طهارت (صلوات ‏الله وسلامه عليهم أجمعين) است

حضرت آيت الله جوادي آملي: خداي سبحان از زبان حضرت عيسي (عليه السلام) مي‌‏فرمايد: ﴿ومبشراً برسولٍ يأتي من بعدي اسمه أحمد﴾: به شما بشارت مي‌‏دهم وجود پيامبري پس از خود را كه نام [مبارك] او احمدصلي الله عليه و آله و سلم است. بشارت در موردي است كه پيامبر بعدي مطلب نو و تازه‏اي را براي امتش يا براي ديگران بياورد، اگر پيغمبر خاتم در سطح انبياي گذشته يا در سطح رسالت عيساي مسيح (عليه السلام) سخن گفته باشد اولاً نيازي به آمدن پيغمبر نبود، ثانياً مجالي براي بشارت نبود چون پيغمبر جديد سخن تازه‏ اي نمي‌‏آورد تا حضرت عيسي (عليه السلام) به آمدنش بشارت دهد. از اينكه در سوره «صفّ» مي‌‏فرمايد: عيساي مسيح به قومش فرمود: من كتاب آسماني پيامبر گذشته را تصديق مي‌‏كنم و نسبت به آينده، آمدن پيامبري را بشارت مي‌‏دهم، معلوم مي‌‏شود كه رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم از حضرت عيسي (عليه السلام) افضل و قرآن از انجيل بالا‌تر و ره‏آورد پيغمبر اسلام بيش از ره‏آورد مسيح (عليه السلام) است تا معناي بشارت تحقّق يابد. پس رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم بر اساس تبشير حضرت مسيح (عليه السلام) همه مزاياي علمي‏انبياي گذشته را، كه عيساي مسيح داشت، و همه مزاياي خاصّه عيساي مسيح را داراست.
ره آورد آسماني رسول اكرم
خداوند مي‌‏فرمايد: همه انبيا حقّ آوردند ولي كتب انبياي گذشته، زير هيمنه و سيطره ونفوذ قرآن كريم حفظ مي‌‏شود؛ وقتي خدا قرآن را مُهَيْمن بركتب انبياي پيشين قرار داده، چون كمال علمي‏هر پيامبري در كتاب آسماني او و كمال علمي‏پيغمبر خاتم نيز در قرآن ظهور مي‌‏كند، پس ره‏آورد رسول خدا بالا‌تر از كتب انبياي پيشين است. هر پيغمبري امتش را به محتواي كتابش دعوت مي‌‏كند و عصاره دعوت پيامبر خاتم‏كه خود واجد معارف قرآن است، نيز هدايت به مضامين بلند قرآن كريم است. حاصل آنكه: مقام و شخصيت معنوي هر پيغمبر در كتاب آسماني او تجلي مي‌‏كند، مقام موساي كليم در حدّ تورات و مقام عيساي مسيح در حدّ انجيل جلوه‏گر شده است، انبياي پيشين نيز در حدّ كتب و صحف آسماني خود ظهور كرده‏اند، وقتي سيطره و فضيلت قرآن بر همه كتابهاي انبياي سلف ثابت شود سيطره و فضيلت رسول خاتم نيز بر ديگر انبيا ثابت مي‌‏شود، زيرا پيغمبر در حدّ قرآن است و قرآن، مهيمن است، پس پيغمبر اسلام مهيمن است.
قرآن ممثل از برجسته‌ترين مزاياي علمي‏ رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم آن است كه خداي سبحان قرآن را به‏او آموخته و حقيقت آن را در قلب مطهر او القا كرده، پس زماني مي‌‏توانيم سيره علمي ‏رسول گرامي ‏را ارزيابي كنيم كه حقيقت قرآن را بشناسيم و هر آنچه به عنوان آيه تدويني كتاب اوست در وجود مبارك آن پيامبر، به عنوان آيه تكويني و وجود عيني متحقّق است، و اگر براي معارف كتاب آسماني درجاتي هست، براي ولايت و رسالت اوليا و فرستادگان خدا نيز مراتبي خواهد بود، و اگر اكتناه قرآن مقدور همه نيست، لااقل دسترسي به برخي از درجات آن مقدور محقّقان هست وبه‌‌ همان ميزان مي‌‏توان رسول خدا و سيره علمي‏آن حضرت صلي الله عليه و آله و سلم را شناخت.
اسوه جهانيان
آياتي درقرآن رسول خدا را به عنوان اُسوه والگوي انسان‌ها معرفي مي‌‏كند وآياتي ديگر، آن حضرت را مهذّب و تزكيه شده الهي مي‌‏داند آنگاه مي‌‏فرمايد: او اسوه شماست، به او اقتدا كنيد فرموده خدا كه: ﴿لقد كان لكم في رسول الله اُسوة حسنة﴾ بعد از آن است كه پيغمبر خود را به آداب الهي مؤدّب ساخته، با دستوراتي نظير: ﴿خذ العفو وآمر بالعرف وأعرض عن الجاهلين﴾ آراسته است. درعظمت رسول خدا همين بس كه خداي سبحان مي‌‏فرمايد: ﴿ولقد اتيناك سبعاً من المثاني والقران العظيم﴾ ما سوره مباركه «فاتحة» و قرآني عظيم را به تو داديم. كتابي كه: ﴿لو أنزلنا هذا القران علي جبلٍ لرأيته خاشعاً متصدعاً من خشية الله﴾ اگر حقيقت آن را بر كوه نازل مي‌‏كرديم آن كوه متلاشي مي‌‏شد، كوه توان تحمّل عظمت قرآن را ندارد امّا تو به خوبي آن را تحمّل مي‌‏كني. آنان كه در برابر قرآن، هيچ عكس العملي نشان نمي‌‏دهند به اين جهت است كه قرآن را تحمّل نكرده‏اند، تنها اندكي از وجود لفظي و كتبي يا از مفهوم ذهني آن بهره‏برده، وحي قرآني در جانشان ننشسته است و گرنه آنان نيز در خود احساسي داشتند و برخود مي‌‏لرزيدند چنانكه دراين باره مي‌‏فرمايد: ﴿الله نزل أحسن الحديث كتاباً متشابهاً مثاني تقشعرُّ منه جلود الذين يخشون ربهم ثم تلين جلودهم و قلوبهم إلي ذكر الله... ﴾: اندام كساني كه از خشيت الهي برخوردارند در برابر عظمت قرآن مي‌‏لرزد، ابتدا بي‏ تابي مي‌‏كنند، سپس به آن مأنوس شده بدن و دلشان مي‌‏آرمد. آنان كه واكنشي در برابر قرآن ندارند براي آن است كه وحي قرآني به دلشان نمي‌‏نشيند و گرنه مؤمن هنگامي‏كه قرآن بر او تلاوت مي‌‏شود بر ايمانش افزوده مي‌‏گردد: ﴿إذا تليت عليهم اياته زادتهم إيماناً﴾ و هنگام ياد حق، دل او مي‌‏تپد: ﴿الذين إذا ذكر الله وجلت قلوبهم﴾ اگر با ذكر نام الهي دل ما نمي‌‏تپد براي آن است كه به دلمان راه پيدا نكرده، ذِكر لفظي هست ولي ذُكر قلبي نيست، ياد خدا كه به دل راه يافت حتماً آن دل در برابر محبوب مطلق، به تپش درمي‏آيد، خاصيّت ذكر خدا آن است كه، ابتدا همراه آن تپش باشد، سپس انس و آرامشِ لذت بخشي پديد آيد و هر چه ظرفيت قلب بيشتر و انس با قرآن افزون‌تر باشد، تحمّل آن و آرامش در سايه آن بيشتر خواهد بود، لذا اگر قرآن بر كوه نازل مي‌‏شد آن را متلاشي مي‌‏كرد ولي بر قلب رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم نازل شد و آن حضرت همچنان آرام بود ﴿نزل به الروح الأمين ٭ علي قلبك لتكون من المنذَرين﴾ قلب او آن قدر استوار و مستحكم بود كه از هر كوهي متصلّب‌تر مي‌‏نمود.
عظمت در اخلاق خداوند پيامبر خود را به عظمت اخلاقي مي‌‏ستايد: ﴿و إنك لعلي خلقٍ عظيمٍ﴾ با جمله اسميه و تأكيد، مي‌‏فرمايد: تو داراي اخلاق عظيمي هستي، وقتي خداي سبحان از چيزي به عظمت ياد كند، معلوم مي‌‏شود كه از عظمت فوق العاده‏اي برخوردار است چون او هرچيزي را به عظمت نمي‌‏ستايد؛ بسياري از موارد را با صفت «ضَعف» يا «قلّت» ياد مي‌‏كند، سراسر دنيا را اندك مي‌‏شمرد: ﴿متاع الدنيا قليل﴾ و از دسيسه‏هاي شيطان به عنوان: ﴿إنّ كيد الشيطان كان ضعيفاً﴾ سخن مي‌‏گويد؛ امّا وقتي از خُلق رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نام مي‌‏برد مي‌‏فرمايد:‌اي پيامبر تو واجد همه ملكات نفساني در حدّ اعلا هستي! ديد باطلي است كه انسان چون كفار قريش، عظمت را در سايه ثروت بداند، آن‌ها كه گفتند: ﴿لولا نزِّل هذا القران علي رجلٍ من القريتين عظيم﴾ فلان ثروتمند ساكن مكه يا مدينه يا طائف را عظيم مي‌‏دانستند، عظمت به خُلق است نه مال، و رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم از اين خلق عظيم برخوردار است.
خداوند پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم را شخصيتي جهاني دانسته و در باره قلمرو رسالت او مي‌‏فرمايد: ما تو را براي جهانيان فرستاديم امّا بر مؤمنان منّت نهاديم. اين دو نكته در باره قرآن كنار هم آمده است كه قرآن كتابي جهاني است: ﴿شهر رمضان الذي اُنزل فيه القران هدي للناس و بيناتٍ من الهدي و الفرقان﴾ ليكن تنها اهل‏تقوا از آن طرفي مي‌‏بندند: ﴿ذلك الكتاب لا ريب فيه هدي للمتّقين﴾ اين كتاب براي همه آمده، ولي عده‏اي به عمد خود را از آن محروم كرده‏اند، كتابي جهاني است ولي اهل‏تقوا و فضيلت از آن بهره مي‌‏گيرند. در باره رسول خدا نيز اين دو تعبير را دارد، از طرفي مي‌‏فرمايد: تو پيامبري جهاني هستي: ﴿وما أرسلناك إلا كافةً للناس﴾، و از طرف ديگر مي‌‏فرمايد: ﴿لقد منّ الله علي المؤمنين إذ بعث فيهم رسولاً من أنفسهم﴾: خداوند بر مؤمنان منّت نهاده پيامبري را از خودشان در ميان آن‌ها برانگيخت. «منّت» عبارت است از نعمت سنگين و بزرگي كه تحمّل آن آسان نيست، تنها مؤمن از عهده پذيرش نعمت پيامبري و اطاعت از آن، به خوبي برمي‏ آيد، نعمت ايمان، رسالت و ولايت چنين است. در باره اصل ايمان مي‌‏فرمايد: ﴿بل الله يمنّ عليكم أن هديكم للإيمان﴾ و در باره اصل امامت: ﴿ونريد أن‏نمنّ علي الذين استضعفوا في الأرض و نجعلهم أئمة﴾: ما مي‌‏خواهيم بر مستضعفان منت نهاده از بين آن‌ها افرادي را بر انگيخته به مقام امامت بر زمين برسانيم. و در باره رسالت نيزفرمود: ﴿لقد مَنّ الله علي المؤمنين... ﴾. علت منحصر ساختن منت بر مؤمنان، با اينكه رسول خدا پيامبري جهاني است، عدم پذيرش نعمت از ناحيه ديگران است، از اين رو در سوره سبأ مي‌‏فرمايد: ﴿و لكنّ أكثر الناس لا يعلمون﴾ وقتي اكثر مردم آگاه نباشند و از اين نعمت خود را محروم سازند پس منّتي هم نيست زيرا نعمت را تحمّل نكردند. حاصل آنكه: رسالت پيامبر براي همه انسان‌ها تا روز قيامت هست ولي تنها مؤمنان از فيض رسالت بهره‏مند مي‌‏شوند و خدا تنها بر آنان منت نهاده و رسول، از بين آن‌ها مبعوث شده است. گرچه بعثت همه انبيا منّت است امّا دو ويژگي خاتميت و منت بودن بعثت تنها در خصوص پيامبر خاتم آمده است.

رأفت و رحمت رسول اكرم
خداوند در مورد بعضي از انبيا تعبير برادر كرده مي‌‏فرمايد: «براي قوم ثمود برادرشان صالح را فرستاديم، «براي قوم عاد برادرشان هود را فرستاديم»، «... آن هنگام كه برادرشان نوح آن‌ها را گفت...» ولي درباره پيامبر اسلام تعبير برادر نيامده، بلكه مي‌‏فرمايد: ﴿هو الذي بعث في الأمّيين رسولاً منهم﴾ يا اينكه مي‌‏فرمايد ﴿لقد جاءكم رسول من أنفسكم عزيزعليه ما عنتّم حريص عليكم بالمؤمنين رؤف رحيم﴾: پيامبري براي شما آمده كه از جانتان برخاسته، انحراف شما براي او بسيار سخت است، با حرص و شوق كوشش مي‌‏كند تا شما مؤمن بشويد، او مظهر رأفت و رحمت خدا براي مؤمنان است. رحمت و رأفت، صفت فعل حقّ است و هر صفت فعل را از مقام فعل موصوف، انتزاع مي‌‏كنند نه از مقام ذات وي، جايگاهي كه محلّ انتزاع رأفت و رحمت است، جايگاهي امكاني است، و‌‌ همان جايگاه مي‌‏شود، رئوف و رحيم، و بارز‌ترين مصداق و مظهر آن رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم است. صفات فعليه به صفات ذاتيه متّكي است، پيامبر اكرم ‏صلي الله عليه و آله و سلم فعلي است از افعال خدا كه به ذات خدا تكيه دارد، او مانند ساير فقرا، ربط محض و فقر صرف است ولي مظهر رأفت و رحمت خداست. خداوند براي خود رحمتي عامه ورحمتي خاصه قايل است واين دوخصوصيّت را براي قرآن و پيامبر نيز بيان داشته، از طرفي مي‌‏فرمايد: من رحمت عامه‏اي دارم: ﴿رحمتي وسعت كل شي‏ء﴾ يعني هر چه مصداق شي‏ء است مشمول رحمت من است. و از طرف ديگر مي‌‏فرمايد: متّقيان، از رحمت ويژه‏ برخوردارند: ﴿فسأكتب‌ها للذين يتّقون﴾. رحمت عامّه مقابل ندارد، ولي مقابل رحمت خاصه، غضب است كه زير پوشش رحمت عامه است چنان كه رحمت خاصه زير پوشش رحمت عامه است، اينكه ما خدا را به رحمت فراگيرش سوگند مي‌‏دهيم ناظر به‏ه‌مان رحمت مطلقه‏اي است كه مقابل ندارد. قرآن نيز مظهر رحمت عامه است زيرا گرچه براي هدايت مردم است ولي ساير موجودات نيز كه به تبع مردم آفريده شده‏اند از فيض قرآني بهره‏مند مي‌‏شوند. اگر همه مردم پيرو قرآن باشند جهان اصلاح خواهد شد چون اگر فسادي هست بر اثر وجود انسانهاي فاسد است و گرنه: ﴿ما تري في خلق الرحمن من تفاوت﴾ عالم، هماهنگ و موزون است، محروميت و فساد به خاطر ﴿فبظلمٍ من الذين هادوا حرمنا﴾ است. وعده خدا اين است كه: ﴿ولو أنهم أقاموا التورية والإنجيل وما أنزل إليهم من ربهم لأكلوا من فوقهم ومن تحت أرجلهم﴾ آنان كه به‏كتاب آسماني خود ارج نهاده و به دستور خدا عمل مي‌‏كنند، هم از روزي‏هاي بالا (مانند باران مناسب و تابش مناسب آفتاب) يا روزي‏هاي معنوي (مانند علوم و معارف) برخوردار خواهند بود و هم از روزي‏هاي زميني چون مزارع و مراتع. اصولاً كسي كه در صراط مستقيم قرار گرفت، فيض مادّي و معنوي به سوي او سرازير مي‌‏شود، ليكن فقط گروه مخصوصي به اين فيض عظيم راه مي‌‏يابند. پس قرآن هم در رحمت عامه مظهرعموميت رحمت خداست: ﴿هدي للناس﴾ و هم در رحمت خاصّه مظهر خصوصيّت رحمت خداست: ﴿هدي للمتقين﴾. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم، رحمت عامه‏اي است كه همگان از او استفاده تكويني و بهره غير تكويني مي‌‏برند، از اميرالمؤمنين (عليه السلام) نقل شده است كه: در خدمت پيغمبر، از جايي عبور مي‌‏كرديم، به هيچ درخت و سنگي نمي‌‏رسيديم جز اينكه به ‏آن حضرت سلام عرض مي‌‏كردند! آري، همه چيز در پيشگاه رحمت خاصه خاضع است.
پيامبر بشير و نذير
در سوره سبأ فرمود: «پيامبر بشير و نذير است» بشير و نذير بودن در كنار راهنمايي كردن است او راه و نتيجه پيمودن آن را نشان داده، عواقب تلخ انحراف از راه را نيز بيان مي‌‏كند از اين رو بشير و نذير است. در سوره «احزاب» نيز پيامبر را با اين اوصاف معرفي مي‌‏كند: ﴿يا أي‌ها النبي إنا أرسلناك شاهداً و مبشراً ٭ و نذيراً و داعياً إلي الله بإذنه و سراجاً منيراً﴾ اين آيه، رسالت عامه پيامبر را بيان مي‌‏دارد، يعني تو را براي جهانيان فرستاديم تو چون آفتاب روشني بخشي. آفتاب براي همه مردم است امّا بهره خاص را بينايان مي‌‏برند، پيامبر راهنماي همه مردم است، امّا صاحبنظران، محقّقان و انسانهاي وارسته از وي بهره مي‌‏برند نه تبهكاران. اهل مطالعه، نويسندگان، كساني كه كاري مثبت انجام داده، قدمهاي خير و سودمند برمي‏دارند به طور صحيح از آفتاب بهره مي‌‏گيرند نه كساني كه بيراهه رفته يا به گناه تن در مي‌‏دهند. فرمود: تو هرگز خاموش نمي‌‏شوي، و اگر بخواهند نور تو را خاموش كنند خداوند مانع مي‌‏شود: ﴿يريدون أن يطفؤا نورالله بأفواههم ويأبي الله إلا أن‏يتمّ نوره﴾ يا ﴿والله متمّ نوره﴾ اين سراج منير، پيوسته روشن و روشنگر جهانيان است.
عصاره رسالت و شخصيت حقوقي رسول خدا به صورت قرآن كريم متجلي است و اين، چراغي است كه خداي سبحان برافروخته و هرگز خاموشي ندارد چون: ﴿ما يفتح الله للناس من رحمةٍ فلا ممسك ل‌ها و ما يُمسك فلا مرسل له من بعده﴾. انسان چگونه مي‌‏تواند چراغ الهي را خاموش كند؟ از هر وسيله‏اي كه بخواهد كمك بگيرد، آن وسيله سپاه و ستاد خداست: ﴿لله جنود السموات و الأرض﴾ خود آن ابزار، قبل از اينكه در اختيار انسان باشد در اختيار خداست و خود انسان قبل از اينكه مسلّط برخود باشد، زير سلطه قهر و قدرت باري تعالي است؛ اعضا و جوارح هر انساني هم سپاه مسلح خدايند، بنابر اين فرض ندارد كسي بتواند نور خدا را خاموش كند. با دميدن دهان، نمي‌‏توان آفتاب را خاموش كرد آنچنان كه مي‌‏توان شمع را خاموش كرد! جز اينكه انسان خود را به رنج افكند راه به جايي نمي‌‏برد، زيرا بين شمس و شمع فرق نگذاشت. خدا مي‌‏فرمايد: اين سراج منير را نه تنها براي مؤمنان كه براي همه مردم فرستادم گرچه در آيه بعد مي‌‏فرمايد: مؤمنان را بشارت بده و اين بشارت خاصّ است: ﴿وبشّر المؤمنين بأن لهم من الله فضلاً كبيراً﴾ تو مبشّر جهانيان هستي امّا تنها مؤمنان از تو استفاده كرده آنان را به رحمت خاصه نويد مي‌‏دهي و گرنه توده انسان‌ها از خُلق و سبك زيست مردمي‏تو بهره مي‌‏برند، هر چند به راه نيايند، حد اقل از تيرگي آن‌ها كاسته مي‌شود.

خاتم كمالات
هيچ مقامي‏ بالا‌تر از مقام رسول اكرم نيست و گرنه پيغمبر ديگري مي‌‏آمد و ظاهر آيه ﴿و أن إلي ربك المنتهي﴾ آن است كه نهايي‌ترين درجه رجوع الي الله‌‌ همان مقامي‏است كه، پروردگار رسول اكرم است يعني گرچه همه موجودات زير پوشش ربوبيت رب العالمين اداره مي‌‏شوند، لكن با حفظ مراتب و درجات، كه به درجات و مراتب عبوديت آن‌ها ارتباط مستقيم دارد، هركس عبوديتش كامل‌تر باشد تحت ربوبيت اسم كامل‏‌تر قرار دارد و نهايي‌ترين اسم‏‌ها كلمه «المنتهي» با الف و لام، ناظر به همين است،‌‌ همان اسمي‏كه رسول اكرم ‏صلي الله عليه و آله و سلم در تحت ربوبيت اوست. از تعبيرهاي اجمالي و تفصيلي خداوند در قرآن مي‌‏توان چنين استنباط كرد كه رسول گرامي ‏صلي الله عليه و آله و سلم به تنهايي معادل مجموع جهان كيهاني است، چون گاهي مي‌‏فرمايد: ﴿ربُّ السموات والأرض وما بينهما وربُّ المشارق﴾ و گاهي مي‌‏گويد: ﴿ربك﴾. به هر حال رسول اكرم به تمامي كمالات گذشتگان خاتمه بخشيده و راهگشاي همه مسائل و مشكلات آينده است. هيچ مطلب و مشكل نظري نيست كه در پرتو وحي آسماني و عقل رسول اكرم حل نگردد و نيز هيچ مشكل عملي وجود ندارد كه در سايه حكمت عملي و ره آورد عقل عملي آن حضرت گشوده نشود، او گذشته‏‌ها را تكميل و راه را براي آينده‏‌ها باز كرد، لذا خاتم انبيا شده و نبوت او ختم دايره نبوت است.
خداي سبحان نبي اكرم را با سيره توحيدي تربيت و تأديب نمود و به حضرتش فرمود: ﴿قل إن صلاتي ونسكي ومحياي ومماتي لله رب العالمين﴾ اگرنبي اكرم صلي الله عليه و آله و سلم به جز وحي در مسائل اعتقادي، سخن نمي‌‏گويد، و اگر خداي سبحان به او اجازه داد كه بگويد، حيات و مماتم لله رب العالمين است، براي آن است كه از صدر عقيده تا ساقه عملش همه و همه بر اساس توحيد استوار است و اين اساس، هرگز با شرك و طغيان سازگار نيست؛ نه خود، سر از طغيان در مي‌‏آورد و نه به طغيانگران اجازه تعدي مي‌‏دهد، نه به خود اجازه سكوت ناروا و سازشكارانه مي‌‏دهد، و نه سكوت ديگران را امضا مي‌‏كند. وقتي معرفت توحيدي و رفتار موحدانه نه تنها ملكه راسخ بلكه از باب اتحاد عارف و عرفان و معروف، يكي شد و همه شئون وجودي انسان موحد را معارف علمي‏و عملي توحيد تأمين نمود، چنين شخصي زندگي و مرگ او موحدانه بوده و فقط براي خداي سبحان خواهد بود.
رسالت بي‏ مزد
از سيره‏ هاي آموزنده رسول گرامي اسلام، آن است كه فرمود: من براي رسالت خودم مزدي طلب نمي‌‏كنم: ﴿قل لاأسئلكم عليه أجراً﴾. گرچه اين سخن همه انبياست ولي در فرمايش رسول اكرم خصيصه‏اي است كه در كلام ساير انبيا به اين وضوح نيامده است. دو خصيصه اساسي در برنامه همه پيامبران الهي بوده، يكي دعوت مردم به الله و ديگري رايگان بودن فعاليت‌هايشان. اصولاً رسالت، سمتي الهي است كه بدون خلوص ممكن نيست؛ عبد تا به مقام اخلاص نرسد و سير إلي الحق نكند، نمي‌‏تواند از حق به خلق سفر كند و راهنماي انسان‌ها باشد، تا عبد مخلِص و مخلَص نشود، رسول نمي‌‏شود، طبعاً نه تنها همه كارهاي انبيا براي كسب رضاي خداست بلكه مهم‌ترين كار آن‌ها كه رسالت الهي است نيز براي رضاي خداست؛ و نه تنها در ساير امور، اجري طلب نمي‌‏كنند، بلكه در مسئله رسالت نيز از كسي مزدي نمي‌‏طلبند، لذا رايگان بودن تزكيه و تعليم به عنوان سيره همه انبيا، در قرآن كريم آمده است كه فرموده ‏اند: ﴿لاأسئلكم عليه أجراً﴾ يا ﴿فما سئلتكم من أجر إن أجري إلّا علي الله﴾ يا ﴿لاأسئلكم عليه أجراً إن هو إلّا ذكري للعالمين﴾ و مانند آن، كه تعبيرات گوناگون انبيا با امتهاي خويش است. داستان مؤمن سوره «يس» نيز نشانه همين خلوص عمل است كه مي‌‏گويد: ﴿اتّبعوا من لايسئلكم أجراً و هم مهتدون﴾ يعني، فرستادگان حضرت عيسي (عليه السلام) شايسته اطاعتند زيرا هم حُسن فعلي دارند و هم حسن فاعلي، هم مطلب خوبي ارائه مي‌‏دهند و هم بي‏غرض هستند، هم هدايت شده‏اند و هم طمعي ندارند و چون شما را به الله دعوت مي‌‏كنند و سخنشان سخن حق است، مقامي نمي‌‏طلبند و از شما مزدي نمي‌‏خواهند پس اخلاص دارند و اگر دعوت، حق بود و داعي مخلص، شايسته تبعيّت و اطاعت است. اما در خصوص پيغمبر اسلام، خداوند در بعضي از موارد مي‌‏فرمايد: به مردم بگو كه اجري از شما طلب نمي‌‏كنم و در بعضي از موارد ديگر خداوند به صورت استنكار مي‌‏پرسد: ﴿أم‏تسئلهم أجراً فهم من مغرم مثقلون﴾: مگر پيغمبر از ايشان پاداشي خواست كه آنان زير بار غرامت، احساس سنگيني مي‌‏كنند؟ اين‌ها غرامتي نمي‌‏پردازند تو هم از آنان چيزي نمي‌‏طلبي بلكه اطاعتي مي‌‏كنند كه غنيمت خود آن‌ها است. در باره مسئله رسالت پيغمبر، آياتي در قرآن كريم هست كه بايد با اين آيات جمع بندي شود: ۱. بخشي از آيات، نافي اجر است كه به پيغمبر مي‌‏فرمايد: تو از مردم اجري طلب نمي‌‏كني، به آن‌ها بگو من رايگان شما را هدايت مي‌‏كنم ﴿قل لاأسئلكم عليه أجراً﴾. ۲. در بخش ديگر، مي‌‏فرمايد: به مردم بگو من از شما مزدي نمي‌‏خواهم مگر مودّت با خويشاوندانم را ﴿قل لاأسئلكم عليه أجراً إلّا المودة في القربي﴾. ۳. بخش ديگر، آياتي است كه مي‌‏فرمايد: ﴿قل ما أسئلكم عليه من أجر إلّا من شاء أن‏يتخذ إلي ربه سبيلاً﴾: من اجري نمي‌‏خواهم جز اينكه كسي بخواهد راه الهي را طي كند. ۴. قسمت ديگر آياتي است كه مي‌‏فرمايد: بگو من از شما اجري نخواستم و آنچه را هم طلبيدم به سود شماست. در بخشي از اين آيات نحوه گفتار پيغمبر‌‌ همان گفتار ديگر انبياست؛ شخصيتي كه تارك دنياست مي‌‏گويد: اگر آن‌ها بتوانند بر كهكشان‌ها مسلط باشند و آفتاب را در دست راست و ماه را در دست چپم قرار دهند و مرا بر كهكشان‌ها مسلط سازند، باز دست از دعوت و هدايت مردم برنمي‏دارم، كسي كه به اين حد رسيده و همه امكانات مادي، حتي نفس نفيس خويش را براي هدف نثار و ايثار مي‌‏كند، مي‌‏گويد: من براي رسالت خويش چيزي از مردم طلب نمي‌‏كنم! حاصل آنكه: هر كس كه راه مستقيم را طي مي‌‏كند به سود خود مي‌‏پيمايد. مسئله مزدخواهي رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم واينكه آن مزد به سود خود مردم است مانند آن است كه پزشكي به بيمار خود بگويد: مزد من آن است كه به دستورم عمل كني و آنچه از تو طلب مي‌‏كنم به سود توست. قرآن نمي‌‏خواهد راه نشان بدهد بلكه مي‌‏خواهد سالك بپروراند لذا با اينكه، بر حسب ظاهر، حق آن بود كه بفرمايد: «إلا اتخاذ سبيل الرب» فرمود: ﴿ماأسئلكم عليه من أجر إلّا من شاء أن يتخذ إلي ربه سبيلاً﴾ چنانكه در آيه شريفه: ﴿ليس البر أن‏تولوا وجوهكم قبل المشرق و المغرب و لكن البر من امن بالله﴾ خوبي را معنا مي‌‏كند ولي خوبان را معرفي مي‌‏كند كه: خوبي آن نيست كه چهره خويش را به شرق و غرب برگردانيد، خوبي آن است كه كسي مؤمن باشد. چون نمي‌‏خواهد تنها راه نشان بدهد بلكه مي‌‏خواهد سالك بپروراند و حمل مصدر بر ذات يا عكس براي مبالغه محض نظير «زيد عدل» نيست، بلكه براي تعليم اين اصل اصيل است كه شرح خوبي‌ها مهم نيست، بلكه پرورش خوبان مهم است، آيه محل بحث نيز چنين است. همان‏طور كه قرآن راه الهي است، مودّت اهل‏بيت (عليهم السلام) نيز سبيل الله است، چنانكه در دعاي ندبه و غير آن مي‌‏گوييم: «أين السبيل بعد السبيل» اين‌ها راه و ميزان قسط هستند. منظور از ﴿قربي﴾ هم، چنانكه از آيه استفاده مي‌‏شود، اقرباي پيامبرند، عبدالله بن مسعود مي‌‏گويد: مردي آمد حضور رسول ‏خدا صلي الله عليه و آله و سلم عرض كرد: آيا شما از ما مزدي در برابر ايمان طلب مي‌‏كنيد؟ فرمود: آري. عرض كرد: آن مزد چيست؟ فرمود: مودّت اقربا. عرض كرد: اقرباي ما يا اقرباي شما؟ فرمود: اقرباي من. با توجه به رواياتي كه سني و شيعه نقل كرده ‏اند كه: منظور از ﴿قربي﴾ اهل ‏بيت ‏عصمت و طهارت (صلوات ‏الله وسلامه عليهم أجمعين) است نه جا براي اين شبهه مي‌‏ماند كه كسي بگويد: اين آيه مكّي است و نه جا براي احتمال اينكه مقصود از «قربي» اقرباي خود انسان باشد و نه جا براي آن توهم كه پيغمبر عبد مخلِص و مخلَص است چگونه مزد طلب كرده؟ بلكه او چون مظهر حكيم است كارش بي‏ هدف نيست و چون مظهر غني است خواست او به امت برمي‏گردد نه به خود رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم و اين معارف بلند كه در قرآن آمده، در لسان انبياي ديگر به اين وضوح نيامده، از اين رو قرآن پرتو افكن و مهيمن بر كتب انبياي ديگر است، گذشته از اينكه دين او خاتم ساير اديان است


دسته ها :
پنج شنبه شانزدهم 3 1392 9:9
X