گويى مسأله زن در نهج البلاغه آن چنان نيست كه بتوان بى پرده و باز آن را مطرح كرد چنانكه حتى خوديها نيز باور كرده اند كه زن در نهج البلاغه آن چنان كه بايد مطرح شود مورد توجه قرار نگرفته، و احيانا سخن دشمنان را به نظر مى آورد كه آنچه در نهج البلاغه در اين باره آمده است با كرامت زن، با مقام انسانى زن، متناسب نيست. البته اگر ما با اين ديد مسئله را بررسى كنيم، دشوار است كه بتوانيم به نتيجه برسيم. اما خوشبختانه، بحث به مقدار لازم شكافته شده و ماآن چنان آمادگى را داريم كه موضوع را به دور از جوّهاى انحرافى دنبال كنيم. قبل از آن كه سخنان امام بزرگ (ع) را در زمينه مقام و شخصيت زن مطرح كنم، ناگزيرم چند موضوع را تذكر بدهم.
مسئله اول، موضوع دنباله روى از جوّهاى كاذبى است كه احيانا در باره برخى از مسائل اسلامى بوجود آمده و يا خواهد آمد. براى اين كه با يك مثال، مقصودم را رسانده باشم و از مطلب بگذرم، شما را بياد شرايط جنگ بين المللي اول مى اندازم كه در آن شرايط، وقتى بخشى از دنيا، عليه امپراطورى عثمانى كه بناحق اسم حكومت اسلامى را يدك مى كشيد، بسيج شده بود، و مسلمانان يعنى عثمانى ها بعنوان انسان هاى خشن در دنيا مطرح بودند، ناگزير موجى عليه السلام بعنوان آيين خشن و آيين شمشير و زور و اسلحه مطرح بود. مى بينيم در آن شرايط انحرافى، قلم هاى نويسندگان و فكر متفكران اسلامى ما بيش از آن حد كه لازم است پيش مى رود و اسلام را بدون توجه به آن بعدهاى لازم خشونت آميزش- كه خشونت در برابر خشونت است، خشونت در برابر ظالم و متجاوز است، خشونت در برابر استعمار و استثمار است- با سيمايى از صلح و صفا ترسيم مى كند و در نتيجه تصويرى غلط از اسلام ارائه مى شود. فكر ميكنم همين يك مثال كافى باشد.
مبادا ما در مسأله زن از ديدگاه اسلام و يا از ديدگاه نهج البلاغه، مرتكب چنين انحراف بزرگى بشويم، به جهت جوّسازى هايى كه غرب در اين زمينه عليه اسلام و يا غربزده هاى ما عليه نهج البلاغه كرده اند، ما هم براى دفاع از حيثيت و دفاع از كيان خود، مسائلى از اسلام را مطرح كنيم كه از اسلام نيست. حالت تدافعى داشتن در تحليل مسائل، همواره اين ورطه و اين فاجعه را به دنبال دارد. بررسى مسائل اسلامى بايد به گونه آزاد باشد و به دور از اين گونه جوّها و جوّسازى هاى انحرافى.
به ادامه مطلب مراجعه كنيد .....
يكي از شبهاتي كه پيرامون موضوع زن همواره مطرح ميشود، مضمون روايتي در نهج البلاغه است كه در آن از زنها به بدي ياد كرده و فرموده است: معاشر الناس، ان النساء نواقص الايمان، نواقص الحظوظ، نواقص العقول، فاما نقصان ايمانهن، فقعودهن عن الصلاة و الصيام في ايام حيضهن، و اما نقصان عقولهن فشهادة امراتين كشهادة الرجل الواحد، و اما نقصان حظوظهن فهو اريثهن علي الانصاف من مواريث الرجال. 1
حضرت علي عليه السلام پس از پايان نبرد جمل، در نكوهش زنان ميفرمايد: مردم! ايمان زنان ناتمام است، بهره آنان ناتمام، خرد ايشان ناتمام، نشانه ناتمامي ايمان، معذور بودنشان از نماز و روزه استبه هنگام عادتشان، و نقصان بهره ايشان، نصف بودن سهم آنان از ميراث است نسبتبه سهم مردان، و نشانه ناتمامي خرد آنان اين بود كه گواهي دو زن چون گواهي يك مرد به حساب رود. پس از زنان بد بپرهيزيد و خود را از نيرنگشان واپاييد، و تا در كار زشت طمع نكنند، در كار نيك از آنان اطاعت ننماييد. 2
زن، ايمانش ناقص است، زيرا در ايام عادت از نماز و روزه محروم است، عقلش كم است، زيرا شهادت دو زن معادل يك مرد است، و حظ مالي او نيز نصف سهميه مرد است. مشابه اين مضمون از رسول خدا صلي الله عليه و آله نيز رسيده است.3 براي پاسخ به اين شبهه لازم است مقدمهاي در مورد زمينه ستايشها و نكوهشهايي كه در بعضي از آيات و روايات آمده است ذكر شود.
ستايشها و نكوهشها
گاهي حادثه و يا موضوعي، در اثر يك سلسله عوامل تاريخي، زمان، مكان، افراد، شرايط و علل و اسباب آن، ستايش يا نكوهش ميشود، معناي ستايش يا نكوهش بعضي حوادث و يا امور جنبي يك حادثه، اين نيست كه اصل طبيعت آن شيء قابل ستايش و يا مستحق نكوهش ميباشد، بلكه احتمال دارد زمينه خاص سبب اين ستايش يا نكوهش شده است. مثلا اگر از قبيلهاي ثناء و ستايش به عمل آمده، احتمال دارد در اثر آن باشد كه مردان خوبي در آن عصر از اين قبيله برخاستهاند، و شايد در فاصلهاي كه ورق برگردد، افراد ديگري از آن قبيله برخيزند كه مورد نكوهش واقع شوند. و گاهي به عكس، در يك سرزمين افرادي مورد نكوهش قرار ميگيرند، بعد طولي نميكشد كه افراد شايان ستايش از آن سرزمين برميخيزند.
حضرت علي عليه السلام كه همان قرآن ناطق است اين گونه به زن نظر ميكند و ميفرمايد زن همچون گلي زيباست كه بايد از او محافظت كرد تا لطافت و زيبايي او حفظ گردد.
در همين ايران شهرهايي بوده كه درباره آنها مذمتهاي فراواني وارد شده است ليكن وقتي به بركت اهل بيت عليهم السلام شهروندان عوض شده، شهرها و بلاد نيز جزو بلاد نمونه و برجسته اين كشور شدهاند و افرادي از آن سرزمين برخاستهاند كه از نظر فضائل اخلاقي و علمي و نبوغ، ممتاز شدهاند. در نتيجه، مذمتها و نكوهشها تا ابد لازمه آن آب و خاك نبوده، بلكه مقطعي است. و دليلش آن است كه با يك تحول فكري و اعتقادي، ممكن است نظر سابق برگردد. بخشي از نكوهشهاي نهج البلاغه راجع به زن، ظاهرا به جريان جنگ جمل برميگردد، همان گونه كه از بصره و كوفه نيز در اين زمينه نكوهش شده استبا اين كه بصره، رجال علمي فراواني تربيت كرده و كوفه مردان مبارز و كم نظيري را تقديم اسلام نموده و بسياري از كساني كه به خونخواهي سالار شهيدان صلوات الله و سلامه عليه برخاستند از كوفه نشات گرفتند، و هم اكنون نيز كوفه جايي است كه به انتظار ظهور حضرت مهدي عليه السلام در آنجا نماز ميخوانند.