زن و تاريخ نگاري از عاشورا
براي پژوهشگران نهضت عاشورا، سخنراني هاي زنان اهل بيت در كوفه و شام،بزرگ ترين اقدام در زنده نگه داشتن نهضتي است كه باكشته شدن تمام مردانش، به
ظاهر تمام شده بود. يك تحليل برآن است كه :
راستي كمتر فصل از تاريخ را مي توان يافت كه تا اين حد بدون تحريف و كم و بيش و به اتفاق مورخان در بيشتر جزئيات به ثبت رسيده باشد و به تحقيق مي توان گفت كه تاريخ عاشورايا اباعبدالله الحسين (ع) يكي از روشن ترين و بي شبيه ترين فصول تاريخ است و هيچ دستي نتوانسته اين واقعه تاريخي را بر خلاف آنچه بود، تحريف كند و بنويسد،اينكه مانند شيخ مفيد و ابوالفرج اصفهاني و طبري، جزئيات اين فاجعه را چنانكه بوده است به اتفاق كلمه نوشته اند، جهتش اين است كه دشمن بسيار اشتباه كرد و ندانسته اصرار ورزيد جريان اين حادثه با اسيران اهل بيت كه خود شاهد جريان روز عاشورا بودند، و بيشتر از هركس مي توانستند آن را تشريح و توصيف كنند،در مركز عراق كه كوفه باشد و در مركز شام (دمشق) و سپس در مركز حجاز،مدينه گفته شود. (آيتي، بررسي تاريخ عاشورا، 1372، ص 125)
چگونه مي توان نقش اين تاريخ نگاران تاريخ ساز را كه به جز امام سجاد(ع) همگي زن بوده اند، ارزيابي كرد؟ كه آيا اين تاريخ نگاري كه در حقيقت «پيام آوري كرببا» بوده از چنان اهميت و عظمتي برخوردار نيست كه قلم ها و زبان ها از تحليل و سنجش آن ناتوان باشند؟
زنان و كاربرد ادبيات هدفمند
اگر سخنراني هاي زنان اهل بيت در مراكز مهم سه منطقه اسلامي عراق و شام و حجاز«ابلاغ پيام عشاورا» است- كه هست- بي ترديد، ادبيات هدفمند آن نيز راهكاري برگرفته از آموزه حسين بن علي (ع) در صحنه هاي عاشورا بوده است. به همين دليل «تندي» يا «تأثيرگذاري» افشاگر و بيدارگر آن نيز درطي تاريخ همپاي سخنان آن امام، سازندگي داشته است.
اعلان جسورانه «فقد مشروعيت حكومت اموي» و «عدم مشروعيت حاكمان اموي» و همچنين بازخواني «پليدي هاي اعتقادي و عملي صاحبان قدرت» درهمين ادبيات دنبال شده است. اين ادبيات با ريشه يابي جنايت هاي سلطنت اموي، اسلامي منافقانه وبي ريشه آن ها را در ظريف ترين و گوياترين شكل به گوش جهانيان تا آخر
تاريخ رسانيده است.
آيا براي مسلمانان شام كه به گفته دكتر«سيد جعفر شهيدي» از اسلام فقط در محدوده عمل «معاويه» اطلاع داشتند، و «كوفياني» كه سست عنصري و پيمان شكني، مبناي گرايش سياسي- ديني آن ها بود،غير از اين ادبيات، كدام راهكار چاره ساز بود.
جملات تند و آگاه كننده ام كلثوم خطاب به مرد شامي كه نسبت به دختران رسول خدا (ص) اهانت كرد، مصداق عيني اين ادعاست. آنجا كه فرمود: اي فرومايه، دهانت را ببند،خداوند زبانت را قطع و چشمانت را كور، دست هايت را خشك كند و جايگاهت را در آتش قرار دهد. (پوراميني، كاروان،امام حسين، 1383، ص 168)
و نيز آنگاه كه در كوفه خطاب به پيمان شكنان فرياد برمي آورد: اي اهل كوفه،بد ببينيد. چرا دست از ياري حسين برداشتيد و او را كشتيد و اموالش را برديد و خود را وارث آن كرديد؟ زنانش را اسير و او را سركوب نموديد. ريشه كن و نابود شويد(در كربلا چه گذشت، ص 514) . فاطمه دختر امام با اين ادبيات كوفيان سخن مي گويد:
اي اهل كوفه، اي اهل نيرنگ و دغل و خودنمايي، دل هاي شما قساوت گرفته جگرتان آهنين شده، گوش و چشمتان مهر خورده؛ شما را شيطان جادو كرده و آرزوهاي دراز را در سرتان پرورانده و چشم شما را بسته است. تا راه به جايي نبريد. نابودي بر شما باد اهل كوفه، چقدر خون از رسول خدا پيش شماست(همان، ص 513)
اما زنيت (سلام اله عليها) اصلي ترين پيام آور كربلاست. از اين روي او با ادبياتي همانند سخنان اميرالمؤمنين(ع) و سيد الشهدا(ع) بر دروازه كوفه، همه پيمان شكنان سست ايمان رادر شكستن عهد عشاورايي، نهيب مي دهد.
اي اهل كوفه، اي اهل لاف زدن و پيمان شكستن، هلا گريه نيارامد و ناله فرو ننشيند. آري گريه كنيد زيرا شما را همان گريه شايسته است. پر بگرييد و كم بخنديد كه چنان آلوده ننگ و رسوايي جنايت هستيد كه هرگز نتوانيد آن را بشوييد (همان،ص 527)
علاوه برمردمان كوفه و شام، همه تاريخ تا پايان تاريخ از اين ادبيات بيدارگر
مي توانند كه ماجراي كربلا را دريابند وبه تحليل و ارزيابي ميزان ايمان و بنيان اسلام آن مردم پي ببرند.
مبارزه افشاگرانه با جاهليت
اگر آن روز امام عاشورا تنها باريختن خون خود،كه خون خدا بود، توانست اسلام را بيمه كند،رفتار زنان عاشورا جاهليت را در اعتقاد حاكمان اموي افشا كرد و مسلمانان را نسبت به آن حكومت نامشروع متوجه نمود. تبليغ آگاهانه زنان عاشورايي هم به پاسداري خون امام و يارانش همت گماشت، و هم در جنگي تن به تن براي افشاي بي بنيادي اسلام تكيه زنندگان بر حكومت اسلامي به جانشيني رسول خدا، پيروز ميدان شد. آيا دستگاه سلطنت اموي تصور مي كرد پس از عاشورا و شهادت تمام مردان آن، زنان نيز در افشاي كفر و شركت جاهلي اين دو دمان پليد توانمند باشند آن هم در كم ترين زمان و مناسب ترين اوضاع براي شنيدن و تأمل مردم و در عين حال دردناك ترين ودشوارترين اوضاع و احوال براي اسيران آل محمد (ص)؟ اما اين كار انجام گرفت و عقيله بني هاشم در پاسخ گستاخي عبيدالله بن زياد،او را «پسر مرجانه» ناميد. با اين خطاب مختصر،جامعه اسلامي، به بيدار باشي خوانده شد تا تباهي و فساد دستگاه خلافت را ببيند و بر شومي سرنوشت امت اسلامي چاره انديشي كند.
در مجلس يزيد، كه پيروزي در جنگ كربلا، خودكامگي آن عنصر پليد را بيش از پيش كرده بود، و به هنگامي كه او اشعار جاهلي سر داد كه : اي كاش پدرانم كه در جنگ بدر كشته شدند، حضور داشتند و زاري و بي تابي خارجيان را از وقوع نيزه ها مي ديدند...«عقيله بني هاشم» وي را با تازيانه اين جملات سرزنش كرد و آموزه اي براي امت اسلامي در تاريخ به يادگار مي نهد:
چگونه مي توان اميد حمايت از كسي داشت كه مادرش جگر پاكمردان و آزادگان را جويده و گوشت او از خون شهيدان روييده است؟ چگونه ممكن است در دشمني ما اهل بيت دريغ كند كسي كه جز از در دشمني و كينه ورزي به ما نمي نگرد؟
در فرازي ديگر زينت (س) مرزهاي اسلامي و جاهليت را در انديشه و اعتقاد مشخص نمود و فكر شرك آلود و كفر آميز جاهلي را كه بر حكومت اسلامي حاكمتي يافته بود افشا مي نمايد:
هان! چه شگفت انگيز است كه سپاه برگزيده خدا به دست لشگر طلقاء كه حزب شيطان اند كشته شوند(در كربلا چه گذشت، ص 570)
اين جملات تبيين قرآن است كه اينكه صف اسلام راستين و اصيل را از صفوف شيطاني جاي گرفته در ميان مسلمانان جدا مي كند.
قبل از ظهور اسلام و در دوران جهاليت چنانكه قبلا براين مساله اشارتي رفت در همه ي ممالك و تمدن هاي ان روز از ايران گرفته تا روم و مصر ، بر زن ظلمي مثال زدني ميرفت در جامعه جاهل سراسر ظلم و جور عربستان نيز وضع زن چنان بود كه قران كريم نيز انرا ياداور ميشود چنانكه ميفرمايد :
« و چون يكي از آنها را مژده دهند كه دختري نصيبت شده ، رخسارش از شدت غم و اندوه سياه مي شود و غمگين مي گردد – و از خبر بدي كه به او داده شده از چشم قوم خود پنهان ميگردد و در اين فكر فرو ميرود كه ايا ان دختر را با خواري نگه دارد و يا زنده در خاك پنهانش دارد » نحل 58-59
در روايت و تواريخ نيز داستانهاي غم انگيز بسياري از دوران جاهليت نقل شده است چنانكه نقل است : ابوخديجه از امام صادق روايت كند كه مردي (درحال ندامت) به نزد پيامبر امد و گفت : من در دوران جاهليت دختري داشتم كه ان را پروردم و چون به سن بلوغ رسيد وي را لباس زينت بپوشاندم و به كنار چاهي بردم و او را به ته چاه افكندم و اخرين سخني كه از او شنيدم اين فرياد بود « اي پدر اي پدر » ... (بحار 74/58)
كوتاه سخن اينكه : اين ظلم و ستم مختص جوامع عقب افتاده و دور از تمدن نبود بلكه جوامع متمدن انروز هريك به نوعي و به بهانه اي بر سرشت و سرنوشت زن حاكم بودند و ظلمها روا ميداشتند
دراين قسمت قصد دارم نخست چند نمونه از احاديثي را نقل كنم كه در انها به ستايش و تكريم و تجليل زن تصريح شده است و سپس چند نمونه از احاديثي را كه در نكوهش زن امده ، بررسي نماييم:
الف _ احاديثي در ستايش و تكريم زنان :
پيامبر ( ص ) : بهترين فرزندان شما دختران شما هستند . ( سفينه البحار 2/684)
نيز فرمود : از نشانه هاي مبارك بودن زن ، آنست كه نخستين فرزندش دختر باشد. (سفينه البحار 2/684)
نيز فرمود :دختران نيكو فرزنداني هستند انها مهربان و بركت زندگي و دلسوز شمايند (وسائل 15/100)
وفرمود : خداوند به زنان مهربانتر است تا مردان و هركس كه زني را كه با او نسبت خويشاوندي دارد خشنود سازد خداوند اورا در رستاخيز خشنود مي سازد (وسائل ج 15ص104)
.وفرمود : هركه دختري داشته باشد و اورا نيازارد و به وي ستم ننمايد و پسرانش را بر ان دختر (يا دخترانش) ترجيح ندهد خداوند بهشت براو واجب سازد (كنزالعمال 45362)
و فرمود : هركه دختري داشته باشد و او را ادب كند و نيكو ادبش اموزد و اورا بياموزد و نيكو اموزشش دهد و از انچه خداي روزيش داده بر او وسعت بخشد همان دختر اورا حجاب اتش باشد . (كنزالعما 45391)
و فرمود : هركه به بازار رود و تحفه اي بخرد و انرا به خانه برد چنان باشد ... بايد ان تحفه را نخست به دختران و زنان بدهد و سپس به پسران (و مردان خانه) زيرا هركس دختر بچه اي يا زني را شاد سازد به منزله كسي است كه بنده اي از نسل حضرت اسماعيل را ازاد نموده است ( بحار 104/103)
و فرمود : هنگامي كه تحفه اي جهت اهل خانه خريديد اول به دحتران خود بدهيد و بعد از ان به پسران ، كه خوشحال كردن دختران ثواب بيشتري دارد . (وسائل 15/227+ سفينه البحار 2/685)
وفرمود : احترام بانوان را پاس نمي دارند مگر اشخاص بزرگوار و محترم و به ايشان اهانت نميكنند مگر اشخاص پست و فرومايه .
و فرمود : مردي كه همسرش را بيازارد ، نماز و هيچ كار خيزي از او پذيرفته نيست و نخستين كسي است كه وارد دوزخ ميشود (وسائل)
مردي كه لقمه اي در دهان همسرش مينهد اجر ميبرد. يا امده : بهترين شما كسانيست كه براي همسر خويش بهترين باشد.
امام صادق ( ع) : خير و بركت بيشتر بر محور وجود زنها مي چرخد (وسائل 14/11)
ب- احاديث اينچنين در كتب حديث بيشمار ميتوان يافت حال در اينجا مناسب است تعدادي از احاديث كه در ضمن ان از زنان نكوهش شده است بيان شود و مورد بررسي قرار دهيم چرا كه بعضا در فضاي اينترنت ميبنيم افرادي براي نقد اسلام اين گونه احاديث را نقل ميكنند بي انكه جنبه هاي ديگر را در نظر بگيرند و مورد بررسي قرار دهند و روايات متواتر و متضاد انها را ذكر نمايند . البته منظور از نكوهش زنان ، احاديثي است كه در ظاهر با سيره پيامبر بزرگوار اسلام و ائمه و سيره پيروان مشهور و مومن انان، سازگار نباشد علاوه براينكه ممكن است ضعف سند هم داشته باشد ؛
1- با زنان مشورت و رايزني نكنيد چه راي انان رو به سستي است و تصميم انان رو به ضعف است/ نهج البلاغه
خوشبختانه علامه مجلسي دراين باره يك قيد در اين روايت نقل كرده اند با « زنان مشورت نكنيد مگر ان زناني كه كمال عقلشان به اثبات رسيده باشد. »
توضيحات كامل ان ذكر خواهد شد
2- حضرت چون اراده جنگ داشتند با زنان مشورت ميكرد و انچه انها ميگفتند برخلافش (درجنگ ) عمل ميكرد! . حليه المتقين باب 4 فصل 6 ص 132
يعني اينكه اگر هم زنان نظري طبق قران ميدادند پيامبر برخلاف ان عمل مينمود ! چنانكه در ادامه خواهد امد خود پيامبر در جنگ حنين با مشورت با يك زن شش هزار اسير را ازاد نمود.
3- روايت منسوب به امام علي :«هرگز به زنان كاري بيش از انچه به امور شخصي انها مربوط است واگذار مكنيد ...»بحار 103/253
توضيحي براين مي ايد
4- روايت منسوب به پيامبر : (مفهوم حديث)زنان را در خانه نگه داريد . بحار 60 / 315
البته در اينجا ممكن است قشر خاصي از زنان مورد نظر باشند چنانكه در قران اين امر دررابطه با زنان خائن و فاسد يعني انانكه رفتار ناشايست دارند (نسا15- 16) توصيه شده است ولي اگر منظور نگه داشتن مطلق انها در خانه فرض گرفته شود مسلما با روايات متواتر بسياري سازگار نيست . توجه داشته باشيد كه مثلا در كتب سيره مكرر امده كه خود پيامبر در هنگام جنگها زنان را باخود ميبرد براي مداواي زخميان و يا روايات بسياري از حضور فعال زنان در اجتماع و به مسجد رفتن خبر ميدهد .
براي نمونه در خود كتاب بحار حديثي از امام صادق امده : حضرت رسول زنان را درجنگ با خود ميبرد كه زخميان را درمان كنند و از غنيمت جنگي سهمي براي انها مقرر نفرمود ولي چيزي به انها ميداد . بحار 19 /186
حتي دختران باكره بعبارتي دوشيزگان ... و اصولا اعراب زنان خود را به جنگ ميبردند تا با سر و صدا مردان را تشويق نمايند و يا حتي گاهي زنان شمشير بدست ميگرفتند و ميجنگيدند و تيراندازي مينمودند و از پيامبر دفاع مينمودند مثل ام عماره و زينب
5- حضرت رسول ص نهي فرمود كه زنان بر زين سوار شوند...» علامه مجلسي/ حليه المتقين باب 4 فصل 6 ص 136
در ادامه بر نقيض اين نيز ذكر خواهد شد
6-روايت از امام علي : « پيغمبر نهي نمود از اينكه زن با غير از شوهر و محرمش بيش از پنج كلمه كه بدان ناچار باشد سخن گويد » بحار 89 /15
تصور بفرماييد اگر چنين روايت منسوب به معصومي در جامعه بخواهد پياده شود امور عادي جامعه بلكل مختل ميشود يعني از مشاغلي چون كارمندي گرفته تا سبزي فروشي و بقالي همه و همه بر زنان حرمت ميابد ! و اصولا چه عقب ماندگيها نصيب مسلمين كه نميشود
كه البته موراد متضاد با اين روايت بسيار است نتنها پنج كلمه بلكه 500 كلمه هم با نامحرم سخن ميگفته اند از زينب س تا فطمه س كه بگذريم و در عمل به سيره پيامبر و مسلمانان و مومنان هم كه بنگريم چنين چيزي نمي يابيم چنانكه ذكر شد
7- در حديث از حضرت رسول منقول است كه زنان در غرفه بالاخانه جاي مدهيد و چيزي نوشتن به ايشان نياموزيد و سوره يوسف را تعليم ايشان نكنيد وچرخ رشتن ياد بدهيد و سوره نور تعليم دهيد . حليه المتقين باب 4 قصل 6 ص 132/ علامه مجلسي
8- روايت شده پيغمبر به امام علي گفت : اي علي بر زنان نماز جمعه و نماز جماعت و اقامه و عيادت بيمار و تشيع جنازه و هروله بين صفاو مروه و دست كشيدن به حجرالاسود و سرتراشيدن در مني و تصدي امور قضاوت و رايزني نباشد و .....نيز زن حق ندارد به مجلس سخنراني برود يا كار ازدواج كسي را بعهده گيرد..» بحار 77 /54
نمونه هايي متعارض و گاه متناقض با سيره عملي پيامبر و مسلمين كه در كتب سيره به تواتر رسيده است :
قبل از هر چيز در باب نهي مشورت با زنان اين مساله را نيز بايد ياداور شد كه در اين حديث ، به اين دليل از مشورت با زنان نهي شده است كه انان راي سستي دارند ، در ادامه حديث بيان ميشود كه جز زناني كه كمال عقل انها ثابت شده باشد
در واقع اين حديث گروهي را مورد خطاب قرار ميدهد و جاي اين سوال را باز ميگذارد كه ايا صرف اينكه فرضا كسي حتي عقل كمتري (راي سست) نسبت به ديگري داشته باشد ايا عقلا جواز اينرا خواهيم داشت كه با وي مشورت نكنيم ؟ يا صرف مشورت كردن با وي حداقل اين خواهد بود كه نظر وي را نپذيريم نه اينكه با وي مشورت نكنيم در واقع ارائه دليلي كه در اين حديث اورده را ميتوان با ايات و روايات ديگري مورد بررسي قرارداد
چنانكه در قران و روايات اين معني امده است
مثالي ساده كه ميبينم خداوند با ان عظمتش با مخلوقات ناقص العقلش(چون همه ي مخلوقات چنين اند) مشورت ميكند هرچند كه راي انها نيز سست است
در روايات ديگر هم اين معني افاده ميشود : حسين بن جهم گويد در خدمت حضرت رضا نشسته بودم از پدر بزرگوارش سخن به ميان امد حضرت فرمود پدرم با اينكه عقلش را نميشد با عقول ديگران قياس نمود بسا ميشد با يكي از غلامان سياه خود در امور ي مشورت ميكرد و چون سبب مي پرسيدند، ميفرمود : چون خدا بخواهد همان كه به صلاح ما باشد به زبان وي جاري ميكند .» بحار 70 /376
و يا حتي در قران كريم از مشورت زنان و پيامبران سخن رفته است!
ابن اسحاق بعنوان اولين سيره نويس خديجه را به عنوان وزير پيامبر ميشمرد از انجهت كه پيامبر بسيار با وي مشورت مينمود !
در جنگ حنين پيامبر بازني مشورت مينمايد و شش هزار اسير را متاثر از مشورت با اين زن و راي اين زن ازاد ميكند ضمن اينكه اين زن در جمع اصحاب سخنراني هم ميكند :
بعد از فتح مكه اعراب ان نواحي كه خبر از امدن پيامبر نداشتند كه به كمك اهالي مكه بيايند و مكه بدون خونريزي فتح شود سوگند ياد كردند كه مكه را از مسلمانان بستانند ! لذا قبايل اطراف باهم متحد شدند و به سمت مكه رهسپار شدند
شمار لشكر كفار را 20 هزار نفر و شمار مسلمين در اين جنگ را بقولي 12 و بقولي 18 هزار نفر نوشته اند
غنيمتها : اسرا 6000، شتر 24 هزار، چهل هزار گوسفند و چهل هزار نقره كه بدستور پيامبر همه اينها را بجعرانه بردند!
« شيما خواهر شيري پيامبر نيز با انها بود و جون مسلمانان با او خشونت كردند گفت ميدانيد كه من خواهر شيري يار شمايم؟ اما سخنش را باور نكردند تااورا پيش پيامبر اوردند .
اب و جره يزيدبن عبيد سعدي گويد : وقتي شيما را پيش پيمبر اوردند گفت اي پيمبر خداي من خواهر توام . پيمبر گفت نشان ان چيست ؟ گفت وقتي ترا بر دوش ميبردم پشت مرا گاز گرفتي ونشان ان هست»تاريخ طبري 3/1357
« از جمله اسرا شيما دختر حليمه سعديه خواهر شيري پيامبر بود كه چون خود را معرفي نمود با وي مهرباني نمود و رداي خود را برايش بگسترد و با او سخن بسيار گفت و .... وي درباب اسراي هوازن با پيامبر سخن گفت و شفاعت ايشان نمود حضرت فرمود نصيب خود و نصيب فرزندان عبدالمطلب را بتو بخشيدم اما ساير مسلمانها را تو خود با انها در ميان گذار وچون حضرت نماز ظهر خواند شيماء برخواست و سخن گفت همه به احترام پيامبر اسيران هوازن را بخشيدند جز اقرع بن حابس و عيينه ابن حصن كه ابا كردند ، حضرت رو به انها كرد و فرمود : بقرعه حصه اين دو را جدا كنيد چون چنين كردند نصيب هر يك ، يك غلام بيش نماند چون چنين ديدند انها نيز بخشيدند .» (منتهي الامال ج 1 + كامل ابن اسير + .... ) تا اينجا خصوصا مورد 2 مورد ترديد است
روايت است كه مردي از مردم عراق آمد به مدينه و به حضور امام صادق عليه السلام مشرف شد . به مناسبتي سخن از مردم مدينه به ميان آمد و آن مرد اعتراض كرد و گفت اينها زنان خود را همراه غلامان ميفرستند و احيانا زنان هنگامي كه ميخواهند سوار شوند به كمك غلامان سوار ميشوند ، مثلا دست روي شانه غلامان ميگذارند و سوار ميشوند . امام صادق فرمود اين كار مانعي ندارد ، و آنگاه آيه 56 از سوره احزاب را كه مفيد همين معني است قرائت فرمود . اصول كافي 5 /531
دراينجا و در اين روايت پر پيداست كه مسلمين زنان خويش را بر اسب (زين) سوار ميكردند و هرگز نشان از دستوري براينكه زنان براسب سوار نشوند وجود ندارد
امام علي در ماجراي سقيفه بني ساعده شب هنگام فاطمه (س) را بر اسب سوار نمود و به پيش انصار فرستاد تا ايشان در باب مهمترين مساله انروز يعني خلافت مذاكره و رايزني نمايد ! اين از خبر هاي بس متواتر است : بنگريد به الامه والسياسه ابن قتيبه ماجراي سقيفه
يعني امام علي حضرت زهرا را هم براي رايزني در مهمترين مساله ان روزگار ميفرستد و هم انرا بر زين سوار ميكند و هم انرا بر كاري غير از امور شخصي اجازت ميدهد و هم حضرت از خانه بيرون ميررود !
رفتار امام علي با عايشه بعد از جنگ جمل : « رفتار او با عايشه بعد از جمل مشهور است كه چون براو پيروز شد وي را گرامي داشت و چون خواست به مدينه باز گردد بيست زن از قبيله عبدقيس كه همگي لباس مرد پوشيده و شمشير حمايل داشتند با وي كرد » مقدمه شرح ابن ابي الحديد/
يعني برزنان كار غير شخصي سپرد
بطور خلاصه :ام سلمه همسر پيامبر ... ام سلمه در واقعه سقيفه با ابوبكر محاجه نمود با وي بحث ميكرد و در وقعه عايشه اورا سخت ممانعت ميكرد و مورد اعتماد امام علي بود كه هنگام عزيمت به عراق وصيت نامه خويش و نامه ها و ودايعي از اين قبيل به وي سپرد ... نيز امام حسين هنگامي كه به عراق عزيمت نمود نامه ها و ودايع مخصوص را به وي سپرد ! يعني بر زنان كار غير شخصي سپرد
درباره روايت شماره 8
در كتب سيره چند روايت درباره مسائل بعد از جماعت هست « نقل است كه پيامبر اشاره كرد كه در ورودي زنان به مسجد از در ورودي مردان مجزا باشد روزي اشاره به يكي از درها كرد و فرمود ( لو تركنا هذاالباب للنسا) يعني خوب است اين در را به زنها اختصاص بدهيم . بعدها عمر صريحا و با تعصب نهي ميكرد كه مردها ار ان در وارد شوند (يا به ان نزديك گردند)» سنن ابوداود 1/109 --- > مساله حچاب
نيز« نقل است پيغمبر دستور داد كه شب هنگام كه نماز تمام ميشود اول زنها بيرون بروند بعد مردها ، رسول خدا خوش نمي داشت كه زن و مرد در حال اختلاط از مسجد بيرون روند »
نيز « نقل است : يك روز رسول خدا در بيرون مسجد ديد مردان و زنان با هم از مسجد بيرون امدند به زنها خطاب كرد و فرمود بهتر اينست شما صبر كنيد انها بروند شما از كنار برويد و انها از وسط »
بعلاوه روايت ديگري نيز بوضوح اينرا ميرساند كه مسجد به عنوان كانوني براي تجمعات سياسي مذهبي نظامي علمي مورد توجه بوده است و زنان و مردان بسياري در اين امر به يكديدگر كمك ميرسانده اند
كه وقتي زينب دختر بزرگ رسول اكرم وفات كرد زهراي مرضيه سلام الله عليها و زنان مسلمانان آمدند و بر وي نماز خواندند .وسائل1/156
در سنن ابن ماجه " باب ماجاء في البكاء علي الميت " حديث شماره 1587 مينويسد: "رسول خدا در تشييع جنازهاي شركت كرد . زني از كسان متوفي شركت كرده بود . عمر بر آن زن نهيب زد . رسول خدا فرمود : ولش كن اي عمر ! چشم گريان و دل داغدار و عهد قريب است " .
در باب شركت زنان در اينگونه موارد ، در كتب حديث روايات ضد و نقيضي وارد شده است . از بعضي از آنها ممنوعيت استفاده ميشود (مثل حديث 8 از حليه المتقين) و برخي بر خلاف اينرا ميرستاند !
ناسازگاري اين گونه احاديث انچنان است كه يكي از بزرگترين اخباريون اماميه – اخباريون عادت بر توجيه احاديث ضد و نقيض را دارند – در اينباره در كتاب وسائل مينويسد :
" از مجموع روايات استفاده ميشود كه براي زنان رواست كه براي مجالس عزا ، يا براي انجام حقوق مردم ، يا تشييع جنازه بيرون روند و در اين مجامع شركت كنند ، همچنانكه فاطمه عليها السلام و همچنين زنان ائمه اطهار در مثل اين موارد شركت ميكردهاند . پس جمع بين روايات حكم ميكند كه روايات منع را حمل بر كراهت كنم "--- > مساله حجاب
اما روايت شماره 7 ، البته قسمتي از ان كه بيان داشته به زنان سوره يوسف ياد ندهيد با سيره پيامبر و مسلمين در تعارض است چه اينكه ميدانيم زنان بسياري در زمره حافظان كل قران بوده اند از جمله زنان مشهور از عايشه و ام سلمه بايد نام برد!
اما اموزش و نوشتن كه در روايت شماره 7 براي به تصريح زنان نهي شده است :
مورخان و سيره نويسان چنانكه اورده اند : از زنان مسلماني نام مىبرند كه در صدر اسلام، هم مىخواندند و هممىنوشتند . مثل " حفصه " دختر عمر، " امكلثوم " دختر عقبة بن ابى معيط " عايشه " دختر سعد، " كريمه " دختر مقداد و بالاتر از همه " شفا " دختر عبدالله بن عدويه رامىنگارد. شفا اولين زن مهاجري است كه هم خواندن ميدانسته و هم نوشتن ميتوانست و همو بود كه به حفصه درس مىداد و پيامبر از او خواست تا به حفصه پس از ازدواج با پيامبر همچنان اموزش بدهد. پس حفصه، خواندن و نوشتن مىدانسته است و حتي نام او را جزء دارندگان مصاحف قران ضبط كردهاند! (بنگريد به : فتوحالبلدان بلاذرى 459-458)
روايت در اينباره نيز بسيار است از زنان محدث گرفته تا زناني كه در صدر اسلام حتي مرداني كه روايات فقهي خويش را از زنان ميگرفتند!
بنابراين ميتوان اين بحث را مطرح نمود كه :
در دوره هايي كه ظلم و فساد در امپراطوري اسلامي و حكومت خلفاي عباسي و بني اميه و تركان غزنوي و عمله هاي چنگيزي و تيموري ، بيداد ميكرد و تركان و مغولان و عربان و عمله هاي خليفه و شاه و سلطان كه در اين قلمرو اسلامي قدرت بسيار داشتند و چنان شده بود كه رزميان عربده كشان علنا دختران و زنان را در كوچه و بازار جلوي چشم همگان با زور و جور و ستم ميگرفتند و ميربودند تا به نابكاري و كامجويي بپردازند چنانكه ميخوانيم « رفتار افراد سپاه تركان عباسي در بغداد چنين بود و از همين جا پيداست كه هركدام از اينان بنا به قدرتي كه داشتند چگونه با مردم معامله ميكرده اند و كار انها بجاي رسيده بود كه گاه در روز روشن يكي از انها را ميديدند كه :
« دست در چادر زن جواني ميكرد و اورا بزور ميكشيد و اين زن فرياد ميكرد و ميگفت اي مسلمانان مرا فرياد رسيد كه من زني اينكاره نيستم ، دختر فلان كسم و خانه به فلان محله دارم و همه كس ستر و صلاح مرا دانند و اين ترك مرا به مكابره ميبرد تا برمن فساد كند ... و ميگريست و هيچكس به فرياد ان زن نمي رسيد كه اين امير محتشم و گردنكش بود و پنج هزار سوار خيل داشت و هيچكس با او سخن نمي توانست كرد» سياست نامه 40 -42 + تجارب الامم 5/19 + تجارب السلف 194--- > دوقرن سكوت »
اما دريغ كه فرياد رسي نبود
باري ، در چنين اوضاع واحوالي مناسب مي امد كه چنين احاديثي به عنوان دستور ديني ساخته شود براي ان دوران كه : زنان را در خانه نگداريد ، نمازي كه زن در خانه بخواند چندين برابر نماز جماعتي است كه در مسجد بخواند، يا نماز جماعت در مسجد بر زن نباشد . حق ندارد سخن بگويد بيش از 5 كلمه انهم در موارد ضرورت ! زنان را نوشتن نياموزيد و خلاصه احاديثي كه زنان را از حقوق اجتماعي خويش محروم سازند ؛ با اينهمه وقتي اينگونه احاديث را در كنار سيره عملي پيامبر و ائمه و مسلمانان صدر اسلام (رواياتي كه بطور متواتر رسيده) ميگذاريم و مقايسه ميكنيم تفاوت فاحش كردار و رفتار پيامبر و مسلمين را با اين احاديث به خوبي درمي يابيم.