حضرت عبدالعظيم حسني عليهالسّلام در چهارم ماه ربيعالثاني سال 173 هجري قمري در شهر مدينه چشم به جهان گشود.
حضرت عبدالعظيم، نسبش با چهار واسطه به امام حسن عليهالسلام ميرسد و به همين دليل حسني لقب گرفته است.
عمر با بركت او با دوران امامت چهار امام معصوم يعني امام موسي كاظم، امام رضا، امام محمدتقي و امام علي النقي عليهمالسلام مقارن بوده است.
هديه و كرامت حضرت عبدالعظيم حسني به آيت الله مرعشي نجفي (ره)
آيت الله العظمي مرعشي نجفي، پس از آنكه مقطعي از درسش را در نجف به پايان ميبرد به تهران ميآيد و مقدّمات ازدواج ايشان فراهم ميشود. پدر دختر، شرطي را براي ايشان مطرح ميكند تا پس از تحقّق آن، دختر به خانه بخت برود.
شرط پدر دختر، تهيه اين اقلام بود: يك جفت گوشواره، چهار عدد النگو، دو عدد پيراهن، دو قواره چادري و دو جفت كفش.
اگر چه درخواست خانواده عروس، چندان سخت و چشمگير نبود، ولي براي آن عالم بزرگوار تهيه همين قدر هم مقدور نبود.
ايشان نااميد از انجام شرط، عازم قم ميشود امّا قبل از حركت به سمت قم به قصد زيارت حضرت عبدالعظيم عليهالسّلام در شهر ري توقف مي كند.
آن عالم بزرگوار قبل از آنكه به حرم مشرف شود، دقايقي را در حياط صحن و مقابل ايوان ميايستد و تمام حواسش به شروطي است كه از عهده انجام آن بر نيامده است. در اين لحظه كاملا متوجه آن حضرت ميشود و مشكل را با عبدالعظيم حسني در ميان ميگذارد.
چند لحظه بعد، كسي دست روي شانهاش ميگذارد و آرام به گوشش ميخواند كه: آقا، بستهتان را برداريد تا خداي نكرده كسي آن را نبرد! و ايشان ناراحت از اينكه او را از چنين حالي بيرون آوردهاند، مكثي ميكند و بعد ميبيند، بستهاي جلوي پايش افتاده است! ابتدا اعتنا نميكند، اما بلافاصله طنين صدايي را كه لحظاتي قبل او را متوجه اين بسته كرده بود در ذهنش مينشيند. نگاه جستجوگرش كسي را نمييابد، بسته را ميگشايد و ميبيند درون بسته، اين اشياء وجود دارد؛ دو جفت كفش زنانه، دو قواره چادري، دو عدد پيراهن، چهار عدد النگوي طلا و يك جفت گوشواره!
ايشان پس از اين كرامت «خادم افتخاري» آستان مقدس حضرت عبدالعظيم عليهالسلام شده و تا آخر عمر شريفشان اين مدال خادمي را به سينه داشتند ..
درخلوت شب آمنه زيبا پسري زاد
تنها نه پسر بربشريت پدري زاد
در فتنه بيدا دگران دادگري زاد
چشم همه روشن كه چه قرص قمري زاد
ميلاد حضرت رسول اكرم (ص) و امام جعفر صادق (ع) مبارك باد.
محمّد وارث پيغمبران است / كه او سلطانِ شهرِ دلبران است
به حق فرمود حق لايزالي / محمّد علت خلقِ جهان است . . .
" ميلاد خاتم پيامبران بر شما مبارك "
قرآن مجيد دقيق ترين تفسير را براي مساله خواب بيان كرده، زيرا ميگويد خواب يك نوع "قبض روح" و جدايي روح از جسم است اما نه جدايي كامل.
به اين ترتيب هنگامي كه به فرمان خدا پرتو روح از بدن برچيده ميشود و جز شعاع كم رنگي از آن بر اين جسم نميتابد، دستگاه درك و شعور از كار ميافتد، و انسان از حس و حركت باز ميماند، هر چند قسمتي از فعاليتهايي كه براي ادامه حيات او ضرورت دارد، مانند ضربان قلب و گردش خون و فعاليت دستگاه تنفس و تغذيه ادامه مييابد.[1]
پس در خواب تعطيل شدن قسمتي از فعاليتهاي مغزي انسان[2]، اتفاق مي افتد نه تعطيل شدن كل فعاليتهاي انسان، و لذا در روايات از خواب به برادر مرگ تعبير شده است[3].
در حديثي وجود مقدس امام علي عليه السلام مي فرمايد: خواب مايه آسودن از درد و رنج و هم سنخ مرگ است. [4]
خواب ها انواعي دارند كه بطور كلي مي توان آن ها را در سه قسم كلي، آورد: الف. خوابهاي صريحي كه احتياجي به تعبير ندارد، ب. اضغاث احلام كه از جهت دشواري و يا تعذر، تعبير ندارد ، ج. خوابهايي كه نفس در آن با حكايت و تمثيل تصرف كرده، اين قسم از خوابها است كه تعبير ميشود. [5]
پس از ذكر اين مقدمه بايد بگوئيم كه اين امكان وجود دارد كه انسان در خواب، با سير در عالم مثال و عقل، خدمت اين عزيزان تشرف يابد يعني وقتي انسان به خواب رفت به عالم مثال و عقل كه خود، هم سنخ آنها است متوجه شود، و در نتيجه پارهاي از حقايق آن عوالم را به مقدار استعداد و امكان مشاهده نمايد.[6] و از اين جهت؛ اگر در حالات بزرگاني هم چون استاد مطهري مي خوانيم كه ايشان به اين شرافت نائل شده اند[7]، جاي تعجبي ندارد.
اما؛
اولا: همه انسان ها در امور مربوط به خواب از اختيار برخوردار نيستند كه بتوانند هدف مورد نظر خود را در عالم خواب ببينند.
ثانيا: اگر چه دستور العملي[8] در مفاتيح الجنان[9] براي ديدن پيامبر(ص) در خواب، ذكر شده است و اين خود مي تواند تاثيراتي داشته باشد ولي علت تامه براي ديدن پيامبر اكرم(ص) در خواب نيست تا هر كس به آنها عمل كرد حتما پيامبر اكرم(ص) را در خواب ببيند. چون اين مهم به شرايط ديگري نظير ترك گناهان ، انجام واجبات و صفاي باطن هم نيازمند است و با جمع شدن همه شرايط است كه ديدن پيامبر اكرم(ص) در خواب ميسر مي شود. يعني؛ افرادي كه روح تصفيه شده و جان و روان پاك دارند مي توانند به مقصود مورد نظر برسند.
بله اگر شما اين اعمال را انجام داديد و به مقصود نرسيديد، خداوند اجر ديگري به شما مي دهد، چون هم آرزوي ديدن پيامبر اكرم(ص) و هم انجام آن اعمال كه اكثراً اذكار مستحبي هستند در نزد خداوند اجر دارد.
نكته پاياني اين كه ديدن پيامبر اكرم(ص) در خواب منحصر به انجام اين اذكار و اعمال نيست و از راههاي ديگري مثل توسل جستن به اولياء الهي، نيز امكان پذير است. در حالات آيت الله العظمي مرعشي نجفي مي نويسند كه ايشان فرمودند: شبي قبل از خواب توسلي پيدا كردم تا يكي از اولياء الله را در خواب ببينم، ايشان وجود مقدس امير المؤمنين را در خواب مي بيند كه داستان معروف شعر شهريار (علي اي هماي رحمت) در آن شب اتفاق افتاده است.[10]
====================
ارجاعات در :
islamquest.net/fa/archive/question/fa959
اي احمديان به نام احمد صلوات
هر دم به هزار ساعت از دم صلوات
از نور محمدي دلم مسرورست
پيوسته بگو تو بر محمد صلوات
اللهم صلي علي محمد و آل محمد
عترت آمد از آيينهام
كيست در غار حراي سينهام
رگ رگم پيغام احمد ميدهد
سينه ام بوي محمد(ص) ميدهد
" ميلاد پيامبر اكرم (ص) و امام صادق (ع) تهنيت باد "
بسم رب الحيدر كرار و لا فرار
با سلام و عرض ادب خدمت دوستان و افسران گرامي
با توجه به اينكه هفته وحدت آغاز شده ولي در سايت در قسمت مناسبتهاي روز جاش خالي
بود خواستم با اين پست از مديران درخواست كنيم كه در قسمت مناسبتهاي روز اينم درج
كنند ...
پيوند آسماني
آسمان مي خندد اين اتفاق زيبا را و زمين كل مي كشد اين پيوند آسماني را.
چه طرب انگيز است آفتاب امروز مكه! چه روح فزاست هلهله ممتد نخلستان هاي عرب!
چشم هاي ملايك، با لهجه اي باراني شادباش مي گويد اين وصلت خوش آيند را.
امشب، شب ازدواج ملكه حجاز است؛
اما نه با شاهزادگان يمني و نه با تاجران مكي؛
با كسي كه پادشاه بي تاج و تخت زمين و آسمان است.
با كسي كه تمام كائنات، بهانه خلقت اوست و آفتاب، به طمع ديدار او هر روز طلوع مي كند، با كسي كه خداوند او را «رَحْمَةً لِلْعالَمينَ» ناميد.
خديجه، به خانه اي مي آيد كه زينتي جز حضور هميشگي ملايك ندارد؛ خانه اي كه جز صداي محمد، هيچ موسيقي دل نشيني را نمي شناسد، خانه اي كه افق هاي روشن آسمان، چشم به آستان بي آلايش آن دوخته اند.
خديجه، جان پيامبر مي شود. تمام ثروت خود را در محمد خلاصه مي كند.
و خديجه به خانه محمد صلي الله عليه و آله مي آيد تا مرهم زخم هاي فرداي محمد صلي الله عليه و آله شود.
عطر عشق، هواي مشتاق مكه را پر كرده است.
ديوارهاي مكه خبري شگفت را فهميده اند. كوه ها ايستاده اند تا عشقي ماندگار را براي اولين بار، در حجاز به تماشا بنشينند.
تمام لب ها زمزمه مي كنند شادي كلبه اي را كه از چراغ محبت محمد صلي الله عليه و آله و خديجه عليهاالسلام روشن خواهد شد؛ اما عشق، به خوش يمني اين پيوند ايمان دارد.
زمين به مباركي اش يقين دارد.
اصلاً اين تولد بهاري، بر ايماني ابدي شكل گرفته است.
اين دو عاشقانه آمده اند تا مهرباني هايشان را نذر روزهاي بي مهر حجاز كنند و عشق را با كيسه هاي شبانه نان، ميان مردم تقسيم كنند. تا خدا را به تماشاي اين همه بيناي نابينا بگذارند، تا دهان گورهاي دختران زنده به گور را براي هميشه ببندند.
با نام عشق آمدند تا تكيه گاه هم باشند؛ تا با هم به دوش بكشند سنگيني روزهاي طاقت فرساي نيامده را.
آمده اند تا يكي شوند و يك صدا تا يگانگي خداوند را منتشر كنند در هواي داغ حجاز، تا بادهاي گرم و نفس گير، باديه به باديه و خيمه به خيمه بوي خداوند را از سينه قبيله هاي چادرنشين بگذرانند.
عاشق هم شدند تا ترانه ها و شعرهاي عاشقانه عرب، كلمه به كلمه و مصرع به مصرع و بيت به بيت و قصيده به قصيده بوي حقيقت عشق را زندگي كنند و دست در دست هم دادند تا ارزش زن، بالا برود و قد بكشد؛
حتي بلندتر از شمشيرهاي آخته اي كه هميشه تشنه بوي خون بودند. دست در دست هم آمدند تا خنكاي زندگي را به روزهاي گرمازده حجاز بچشانند؛ روزهايي كه سال ها بود بوي عشق و مهرباني و زندگاني را فراموش كرده بود.